باصطلاح اصلاحگران هرگاه اسم "انتخابات" را میشنوند از خود بیخود میشوند. گویی این کلمه دارای سحر و جادو است. فعالیت های "انتخاباتی" شان را آغاز میکنند و هر سال هم دریغ از پارسال !
در 1376، دو دهه بعد از حاکمیت رژیم سیاه اسلامی، بعد از کشتار و قتل عام هزاران نفر در سیاهچال های اسلامی، بعد از فتواهای قتل عام و کشتار "امام جلاد"، نسل جدید بر این تصور شد که از طریق انتخابات جامعه را تغییر دهد، اصلاحات ایجاد کند، نابرابری را محو کند. این نسل جوان تصور میکرد. دل به آخوند لبخند به لب بست .
اما اگر این نسل جوان متوهم بود، جریانات کار کشته تر طرفدار رژیم که پیش از اینهم به این رژیم خونین کمک کرده بودند تا پایه های خود را محکم کند؛ مدد رسانده بودند و نوجوانان کمونیست، مجاهد و مخالف را در راه خدا به دستگاه امنیتی رژیم لو داده بودند، علم "اصلاحات" را برافراشتند. همگی به خلسه اصلاحات فرو رفتند. از اپوزیسیون رژیم سابقی تا چپ های ملی – اسلامی به سید نوظهور دخیل بستند .
در خارج کشور بخشی از این اپوزیسیون مدتی بود که با رژیم آشتی کرده بود و پای اش به سفارت های رژیم اسلامی باز شده بود و بساط چلوکباب در کنار حاج آقا سفیر اسلامی براه بود. باید انصاف داشت، اینها هیچوقت به میل خود با رژیم قهر نکرده بودند. رژیم اسلامی زمانی که دیگر به خدمات شان بی نیاز شد، به سراغشان آمد، بخشی شان را گرفت و اعدام کرد، بخش دیگرشان فرار را به قرار ترجیح داد. وقتی سفارت ها درشان را به روی آنها باز کردند، اینها مانند کودک پدر گم کرده به آغوش پدر بازگشتند .
سید خاتمی به نقطه امید اینها بدل شد. دو خرداد 76 را جشن گرفتند. برایش سینه چاک کردند. دست در دست سفارت اسلامی برای باز کردن درهای غرب به روی رژیم آبرو باخته اسلامی سگ دو زدند. از همه مضحک تر دفاع اینها از "حق آزادی بیان" آدمکشان اسلامی و مدافعین این آدمکشان در مقابل کمونیسم کارگری بود. در مقابل صف محکم اعتراض کمونیسم کارگری به حضور رژیم اسلامی در غرب، این پادوهای اسلامی مدافع آزادی بیان شدند. هیچ چیز مضحک تر از دفاع از آزادی بیان یک رژیم قاتل در مقابل اپوزیسیون این رژیم نیست. اما این مفلوکین همیشه دنیا را وارونه دیده اند و فکر میکنند که خیلی هم مردرند اند .
وقتی سید تو زرد از آب درآمد اینها به روی خود نیاوردند و دوباره وانمود کردند با این رژیم مخالف اند. باز مضحکه انتخابات براه افتاده است و این باصطلاح اصلاحگران فعال شده اند . در داخل کشور این "اصلاحگران" با اتخاذ سیاست مقایسه میان بد و بدتر به کمپین آنکه "بد" اش می پندارند می پیوندند. لااقل برای حفظ ظاهر هم شده اینطور وانمود میکنند که علت دفاع شان از کاندیدای معین صرفا از پراگماتیسم نشات میگیرد. و بر مبنای همین پراگماتیسم مردم به مرگ گرفته شده را دعوت میکنند که به تب رضایت دهند و به "بد" رای دهند .
مضحکه انتخابات دوباره آغاز شده است. لولوی احمدی نژاد را در مقابل مردم گذاشته اند و به زبان بی زبانی میگویند هر کسی ببرد، بهتر از این دلقک تیر خلاص زن است. اول خاتمی را علم کردند. سید هنوز عرق ناز و کرشمه اش برای پذیرش کاندیداتوری خشک نشده بود، موسوی پا پیش گذاشت و آب سردی بر سر سید ریخت. خاتمی دل شکسته و افسرده و با احساس خنجر در پشت کنار کشید. با وجود آنکه خاتمی در 8 سال ریاست جمهوری اش هیچ گلی به سر هیچکس جز "نظام" نزده بود و همیشه به پایبندی به نظام قسم خورده بود، هراس از اینکه وجود خاتمی ممکن است توهمات 76 را در جامعه زنده کند، باعث شد که موسوی را به میدان بیاورند. هر چه باشد موسوی در سال های اول رژیم نقش فعالتری در حکومت اسلامی نسبت به خاتمی داشته است و در زمان اعدام های یک دقیقه ای در زندان ها نخست وزیر بوده است. به این ترتیب نظام میتواند نفسی بکشد که فیل مردم یاد هندوستان نخواهد کرد .
اما این "اصلاحگران" نستوه دست بر نمیدارند. سعی میکنند از "فضای انتخابات" استفاده کنند و "مطالباتشان" را مطرح کنند تا به این ترتیب "مسئولان را متوجه کنند ... که به گروه های مردمی و اقشار حاشیه ای نیز پاسخگو باشند." این عبارت سرتاپا توهم انگیز از بیانیه ائتلاف "همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات" است، اما صرفا برخورد و نگرش "بخش زنان" را منعکس نمیکند. بخش زنان از آنجا که جنبش حقوق زن یک جنبش فعال، بسیار مطرح و پر پشتیبان، چه در سطح کشوری و چه در سطح بین المللی است، عملا به سخنگوی کل جنبش "اصلاحگران پرو رژیم" بدل شده است .
وظیفه بسیار "مقدس" اینها ایجاد امید در میان مردم است، میکوشند با بیانیه های این چنینی و با استفاده از عنوان پر طمطراق "جنبش زنان" مردم را به پای صندوق های رای بکشانند. اسمش را ممکن است پراگماتیسم بگذارند، اما دارند مردم را یک بار دیگر به مسلخ توهم میبرند. میخواهند یکبار دیگر برای این رژیم "مشروعیت" بخرند. میخواهند دوباره تکاپوی انتخاباتی ایجاد کنند. ظاهرا به موسوی یا کروبی امید بسته اند، اما با اینکار دارند به تحکیم پایه های رژیم ضد زن، رژیم کشتار و سنگسار، شکنجه و اعدام کمک میکنند .
خانم مهرانگیز کار، یکی از این چهره های جنبش دو خرداد که اکنون به اپوزیسیون پرو رژیم در خارج کشور پیوسته است، این چنین از مضحکه انتخابات دفاع میکند: "البته كه رای می دهم. صحنه رقابتهای انتخاباتی پر از انرژی و نوآوری است. اگر از اين انتخابات كه از نگاه من تبديل شده است به يك پل برای عبور به سلامت گذر كنيم و افراطيون با يك اقدام غير منتظره پنجره ای را كه دارد آهسته آهسته باز می شود نبندند اميدهای بر باد رفته باری ديگر به دلها باز می گردد ."
واقعا مضحک است. انسان حیران میشود که منظور از "پل به سلامت" چیست؟ کدام "پنجره" و به چه افقی دارد باز میشود؟ موسوی که ظاهرا به نقطه امید خانم کار بدل شده، قرار است چه گلی به سر مردم بزند؟ ایشان پیش از این با همین حرارت از خاتمی دفاع کرد. 8 سال در میان دو خردادی هایی بود که به مردم وعده های سر خرمن میدادند و از آنها میخواستند امید و اعتماد شان را به خاتمی از دست ندهند. اما خاتمی در پایان دوره ریاست اش با استیضاح مردم و حتی بخشی از طرفداران اولیه اش بدرقه شد. اکنون هم با همان حرارت دارد از انتخاباتی که چیزی جز کاریکاتوری از انتخابات نیست دفاع میکند. به "قوانین غیردموکراتیک" گذرا اشاره ای میکند، عدم وجود حداقل شرایط لازم برای یک دموکراسی نیم بند را عملا یک مساله پیش و پا افتاده جلوه میدهد و میکوشد مردم را به امید بستن به این مضحکه ترغیب میکند:
"هنوز معلوم نيست مردم چگونه به آنها پاسخ می دهند. اما صحنه رقابت های انتخاباتی با وجود همه كاستی ها كه عمدتا از قوانين غير دموكراتيك سرچشمه می گيرد، در حدود امكانات كنونی همان است كه بايد باشد. هرچند سرخوردگی ها و نااميدی ها به قوت خود باقی است و بسيار سخت است مردمی را كه اعتماد از دست داده اند و فاصله گرفته اند باری ديگر با همان مهره ها جلب و جذب كرد. اما اميد به دخالت مردم در شكل دادن به انتخاباتی كه در محاصره محدوديت ها گرم است و نامزدها از خطر كردن سر باز نمی زنند غيرممكن هم به نظر نمی رسد ."
انسان از اين همه هنر در دروغ گفتن به خود و جامعه انگشت بدهان ميماند. *